خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 63

1. چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست

2. چنان سخت کمان کوست ازو کام توان خاست

3. به وصل لب آن ماه به زر یافت توان راه

4. کز آن لب به یکی ماه یکی جام توان خواست

5. چو او تند کند خوی، مبر نام لب اوی

6. که حاجت ز چنان روی به هنگام توان خواست

7. به وصلش رسم این بار گر ایام شود یار

8. که یاری به چنین کار ز ایام توان خواست

9. دلی کافت جان جست دلارام چنان جست

10. نه زو صبر توان جست نه آرام توان خواست

11. مه خاقانی و مه‌کام که دارد طمع خام

12. کز آن فتنهٔ ایام چه انعام توان خواست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلا! ز هجر مکن ناله، زان که در عالم
* غم است و شادی و خار و گل و نشیب و فراز
شعر کامل
حافظ
* ندارد حاصلی سوز محبت را نهان کردن
* که عود زیر دامن از گریبان سر برون آرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بلبلی را که به دیدار ز گل قانع شد
* در اگر بسته شود رخنه دیواری هست
شعر کامل
صائب تبریزی