خاقانی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 121 - در ستایش فخر الدین منوچهر شروان شاه به التزام لفظ «عید» در هر بیت

1. رخسار صبح را نگر از برقع زرش

2. کز دست شاه جامهٔ عیدی است در برش

3. گردون به شکل مجمر عیدی به بزم شاه

4. صبح آتش ملمع و شب مشک اذفرش

5. مشرق به عود سوخته دندان سپید کرد

6. چون بوی عطر عید برآمد ز مجمرش

7. گردون فرو گذاشت هزاران حلی که داشت

8. صاعی بساخت کز پی عید است درخورش

9. مرغ سحر شناعت از آن زد چو مصریان

10. کان صاع دید ببار سحر درش

11. آری به صاع عید همی ماند آفتاب

12. از نام شاه و داغ نهاده مشهرش

13. داغی است بر جبین سپهر از سه حرف عید

14. ماه نوابتدای سه حرف است بنگرش

15. فصاد بود صبح که قیفال شب گشاد

16. خورشید طشت خون و مه عید نشترش

17. مه روزه دار بود همانا از آن شده است

18. تن چون خلال مایدهٔ عید لاغرش

19. یا حلقه‌گویی از پی آن شد که روز عید

20. خسرو به نوک نیزه رباید ز خاورش

21. خاقان اکبر آنکه ز دیوان نصرت است

22. بر صد هزار عید برات مقررش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
* که گور پرده جمعیت جنان باشد
شعر کامل
مولوی
* نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
* که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
شعر کامل
سعدی
* روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
* ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
شعر کامل
حافظ