خاقانی_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 201 - مطلع دوم

1. ای با دل سودائیان عشق تو در کار آمده

2. ترکان غمزت را به جان دلها خریدار آمده

3. آئینه بردار و ببین آن غمزهٔ سحر آفرین

4. با زهر پیکان در کمین ترکان خون‌خوار آمده

5. تو بادی و من خاک تو، تو آب و من خاشاک تو

6. با خوی آتش‌ناک تو صبر من آوار آمده

7. دانم که ندهی داد من، روزی نیاری یاد من

8. بشنو شبی فریاد من، داغ شب تار آمده

9. ای خون من در گردنت، زین دیر یادآوردنت

10. وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمده

11. هم خواب خرگوشم دهی، داغ جگر جوشم نهی

12. ای از تو آغوشم تهی، خوابم همه خار آمده

13. خاقانی و درد نهان، خون دل از ناخن چکان

14. وز ناخن غم هر زمان مجروح رخسار آمده

15. او بلبل است ای دلستان طبعش چو شاخ گلستان

16. در مجلس شاه اخستان لعل و زرش بار آمده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
* یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
شعر کامل
حافظ
* بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند
* لیکن مثلست آنکه چناری و کدویی
شعر کامل
انوری
* مانند لاله، سوخته نانی است روزیم
* آن هم فلک به خون جگر می دهد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی