خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 11

1. آن نقش بین که فتنه کند نقش‌بند را

2. و آن لعل لب که نرخ شکستت قند را

3. پندم مده که تا بشنیدم حدیث دوست

4. در گوش من مجال نماندست پند را

5. چون از کمند عشق امید خلاص نیست

6. رغبت بود بکشته شدن پای بند را

7. آنرا که زور پنجهٔ زور آوری نماند

8. شرطست کاحتمال کند زورمند را

9. گر پند میدهندم و گر بند مینهند

10. ما دست داده‌ایم بهر حال بند را

11. نگریزد از کمند تو وحشی که گاه صید

12. راحت رسد ز بند تو سر در کمند را

13. برکشته زندگی دگر از سر شود پدید

14. گر بر قتیل عشق برانی سمند را

15. هر چند کز تو ضربت خنجر گزند نیست

16. عاشق باختیار پذیرد گزند را

17. خواجو چو نیست زانکه ستم می کند شکیب

18. هم چاره احتمال بود مستمند را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
* ترک رضای خویش کند در رضای یار
شعر کامل
سعدی
* رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
* که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل
شعر کامل
حافظ
* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی