خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 160

1. سحرگه ماه عقرب زلف من مست

2. درآمد همچو شمعی شمع در دست

3. دو پیکر عقربش را زهره در برج

4. کمانکش جادوش را تیر در شست

5. شبش مه منزل و ماهش قصب پوش

6. سهی سروش بلند و سنبلش پست

7. بلالش خازن فردوس جاوید

8. هلالش حاجب خورشید پیوست

9. نقاب عنبری از چهره بگشود

10. طناب چنبری بر مشتری بست

11. به فندق ضیمرانرا تاب در داد

12. بعشوه گوشهٔ بادام بشکست

13. سرشک از آرزوی خاکبوسش

14. روان از منظر چشمم برون جست

15. بلابه گفتمش بنشین که خواجو

16. زمانی از تو خالی نیست تا هست

17. فغان از جمع چون بنشست برخاست

18. چراغ صبح چون برخاست بنشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
* که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
شعر کامل
سعدی
* به جانب سفر آن تُرک تندخو رفتست
* خبر دهید مرا کز کدام سو رفتست
شعر کامل
جامی
* پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد
* بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد
شعر کامل
صائب تبریزی