خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 217

1. منزل ار یار قرینست چه دوزخ چه بهشت

2. سجده گه گر بنیازست چه مسجد چه کنشت

3. جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه

4. رهزن خاطر عشاق چه زیبا و چه زشت

5. عشقبازی نه ببازیست که دانندهٔ غیب

6. عشق در طینت آدم نه به بازیچه سرشت

7. تا چه کردم که ز بدنامی و رسوائی من

8. ساکن دیر مغانم بخرابات نهشت

9. گر سر تربت من بازگشائی بینی

10. قالبم سوخته و گل شده از خون همه خشت

11. همچو بالای تو در باغ کسی سرو ندید

12. همچو رخسار تو دهقان به چمن لاله نکشت

13. بر گل روی تو آن خال معنبر که نشاند

14. بر مه عارضت آن خط مسلسل که نوشت

15. هر که بیند که تو از باغ برون می‌آئی

16. گوید این حور چرا خیمه برون زد ز بهشت

17. تا به چشمت همه پاکیزه نماید خواجو

18. خاک شو بر گذر مردم پاکیزه سرشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
* جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند
شعر کامل
سعدی
* رازی که سر به مهر ادب بود عمرها
* آخر ز کاسه سر منصور شد بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* قدم به کوچهٔ دیوانگی بزن چندی
* که عقل بر سر بازار عشق حیران است
شعر کامل
فروغی بسطامی