خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 216

1. لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت

2. مهر رخسار تو شرحش بر قمر باید نوشت

3. ماجرای اشکم از روی تناسب یک بیک

4. مردم دریا نشین را بر گهر باید نوشت

5. هر چه در باب در میخانه چشمم نظم داد

6. گو مغان بر دیر بنویسند اگر باید نوشت

7. ایکه وصف روی زردم در قلم می‌آوری

8. سیم اگر بی وجه می‌باشد بزر باید نوشت

9. خونبهای جان شیرین من شوریده حال

10. برلب یاقوت آن شیرین پسر باید نوشت

11. از میانش چون سر موئی ندیدم در وجود

12. هیچ اگر خواهی نوشتن مختصر باید نوشت

13. هر که گردد کشتهٔ تیغ فراق این داستان

14. برسر خاکش بخوناب جگر باید نوشت

15. و آنچه فرهاد از فراق طلعت شیرین کشید

16. تا بروز حشر بر کوه و کمر باید نوشت

17. شرح خمریات خواجو جز در دردی فروش

18. تا نپنداری که برجای دگر باید نوشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بختم جوان و عقلم پیر ست لیک عشقش
* آورده زیر فرمان هم پیر و هم جوان را
شعر کامل
جامی
* بهار خرمی در پوست دارد نخل بی برگش
* به ظاهر گر چه افسرده است در فصل خزان سودا
شعر کامل
صائب تبریزی
* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی