خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 279

1. به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد

2. بمهرگان صفت بوستان نشاید کرد

3. بترک آن مه نامهربان نباید گفت

4. کنار از آن بت لاغر میان نشاید کرد

5. مگر بموسم گل باغبان نمی‌داند

6. که منع بلبل شیرین زبان نشاید کرد

7. بخواه دل که من خسته دل روان بدهم

8. بدل مضایقه با دوستان نشاید کرد

9. کسی که بیتو نخواهد جان و هر چه دروست

10. بجان ممتحنش امتحان نشاید کرد

11. بنوک خامه اگر شرح آن دهم صد سال

12. ز سرعشق تو رمزی بیان نشاید کرد

13. بدان دیار روان‌تر ز آب دیدهٔ من

14. بهیچ روی رسولی روان نشاید کرد

15. من آن نیم که ز جانان عنان بگردانم

16. بقول مدعیان ترک جان نشاید کرد

17. برون ز جان هیچ تحفه‌ئی خواجو

18. فدای صحبت جان جهان نشاید کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
* جانب عشق عزیز است فرومگذارش
شعر کامل
حافظ
* از خدا می طلبم عمر درازی چون زلف
* که به تفصیل نظر بر خط و خال تو کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به جز بنفشه نروید ز خاک پاکانی
* که از طپانچهٔ عشقت کبودرخسارند
شعر کامل
فروغی بسطامی