خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 286

1. بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد

2. پیش لعلت صفت زادهٔ کان نتوان کرد

3. مهر رخسار تو در دل نتوان داشت نهان

4. که به گل چشمهٔ خورشید نهان نتوان کرد

5. از میانت سر موئی ز کمر پرسیدم

6. گفت کان نکتهٔ باریک عیان نتوان کرد

7. با تو صد سال زبان قلم ار شرح دهد

8. شمه‌ئی از غم عشق تو بیان نتوان کرد

9. نوشداروی من از لعل تو می‌فرمایند

10. بشکر گر چه دوای خفقان نتوان کرد

11. ناوک غمزه‌ات از جوشن جانم بگذشت

12. در صف معرکه اندیشهٔ جان نتوان کرد

13. گر بتیغم بزنی از تو ننالم که ز دوست

14. زخم شمشیر توان خورد و فغان نتوان کرد

15. راستی گر چه ببالای تو می‌ماند سرو

16. نسبت قد تو با سرو روان نتوان کرد

17. خواجو از دور زمان آنچه ترا پیش آمد

18. جز بدوران زمان فکرت آن نتوان کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همراه من مباش که غیرت برند خلق
* در دست مفلسی چو ببینند گوهری
شعر کامل
سعدی
* بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
* که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
شعر کامل
حافظ
* گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
* چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
شعر کامل
حافظ