خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 371

1. مرغان این چمن همه بی بال و بی پرند

2. مردان این قدم همه بی پا و بی سرند

3. از جسم و جان بری و ز کونین فارغند

4. با خاک ره برابر و از عرش برترند

5. روح مجسمند نه جسم مروحند

6. نور مصورند نه شمع منورند

7. بر عرصهٔ حدوث قدم در قدم زنند

8. در مجلس وجود شراب از عدم خورند

9. شرب از حیاض قدسی کروبیان کنند

10. نزل از ریاض علوی روحانیان برند

11. کی آشیان نهند درین خاکدان از آنک

12. شهباز عرشیند که در لامکان پرند

13. عبهر مثال معتل و اجوف نهندشان

14. اما بدان صحیح که سالم چو عرعرند

15. سلطان تختگاه و اقالیم وحدتند

16. لیکن بری ز ملکت و فارغ ز لشکرند

17. خواجو گدای درگه ارباب فقر باش

18. کانها که مفلسند بمعنی توانگرند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این که تو داری قیامتست نه قامت
* وین نه تبسم که معجزست و کرامت
شعر کامل
سعدی
* کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد
* چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار می‌بینم
شعر کامل
سعدی
* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی