خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 383

1. آنکه هرگز نظری با من شیدا نکند

2. نتواند که مرا بی سر و بی پا نکند

3. دوش می‌گفت که من با تو وفا خواهم کرد

4. لیک معلوم ندارم که کند یا نکند

5. اگر آن حور پری رخ بخرامد در باغ

6. نبود آدمی آنکس که تماشا نکند

7. خسرو آن نیست که از آتش دل چون فرهاد

8. جان فدای لب شیرین شکرخا نکند

9. گل چو بر نالهٔ مرغان چمن خنده زند

10. چکند بلبل شب خیز که سودا نکند

11. هر که را تیغ جفا بردل مجروح زنی

12. حذر از ضربت شمشیر تو قطعا نکند

13. چون توانم شدن از نرگس مستت ایمن

14. کانکه چشم تو کند کافر یغما نکند

15. گل خیری چو بر اطراف گلستان گذرم

16. نتواند که رخم بیند و صفرا نکند

17. هر که احوال دل غرقه بداند خواجو

18. اگرش عقل بود روی بدریا نکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خاطرت از شکوه ما کی پریشان می شود؟
* زلف پر کرده است از حرف پریشان گوش تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* انگور نشد غورۀ ماخام سرشتان
* از تاک بریدیم و به مینا نرسیدیم
شعر کامل
حزین لاهیجی
* درونت حرص نگذارد که زر بر دوستان پاشی
* شکم خالی چو نرگس باش تا دستت درم گردد
شعر کامل
سعدی