خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 423

1. آندم که نه شمع و نه لگن بود

2. شمع دل من زبانه زن بود

3. واندم که نه جان و نه بدن بود

4. دل فتنه یار سیمتن بود

5. در آینه روی یار جستم

6. خود آینه روی یار من بود

7. دل در پی او فتاد و او را

8. خود در دل تنگ من وطن بود

9. موج افکن قلزم حقیقی

10. هم گوهر و هم گهر شکن بود

11. دی بر در دیر درد نوشان

12. آشوب خروش مرد و زن بود

13. دیدم بت خویش را که سرمست

14. در دیر حریف برهمن بود

15. هر بت که مغانش سجده کردند

16. چون نیک بدیدم آن شمن بود

17. پروانهٔ روی خویشتن شد

18. آن فتنه که شمع انجمن بود

19. چون پرده ز روی خویش برداشت

20. خود پردهٔ روی خویشتن بود

21. خواجو بزبان او سخن گفت

22. هیهات چه جای این سخن بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
* که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
شعر کامل
حافظ
* سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود
* که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* بیستون تاب دم تیشهٔ فرهاد نداشت
* عشق را بین که از آن کوه گران شد کمری
شعر کامل
فروغی بسطامی