خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 611

1. سپیده دم که برآمد خروش بانگ رحیل

2. برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل

3. جهان ز گریه‌ام از آب گشت مالامال

4. ز سوز سینه‌ام آتش گرفت میلامیل

5. هلاک من چو بوقت وداع خواهد بود

6. بقصد جان من ای ساربان مکن تعجیل

7. مگر بشهر شما پادشه منادی کرد

8. که هست خون غریبان مباح و مال سبیل

9. کشندگان گرفتار قید محنت را

10. مواخذت نکند هیچکس بخون قتیل

11. طواف کعبه عشق از کسی درست آید

12. که دیده زمزم او گشت و دل مقام خلیل

13. بگفتگوی رقیب از حبیب روی متاب

14. رضای خصم بدست آر و غم مخور ز وکیل

15. گر از لبم شکری می‌دهی ز طره بپوش

16. چرا که کفر نماید کرم بنزد بخیل

17. زبور عشق تو خواجو برآن ادا خواند

18. که روز عید مسیحا حواریان انجیل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پسته و فندق ز مهر و کین تو آگه شدند
* این فم از مدحت گشاد و آن ز بیمت بست فم
شعر کامل
مسعود سعد سلمان
* مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
* بسی پادشایی کنم در گدایی
شعر کامل
حافظ
* شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
* در میان آتش سوزنده جای خواب نیست
شعر کامل
رهی معیری