خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 672

1. من بیدل نگر از صحبت جانان محروم

2. تنم از درد به جان آمده وز جان محروم

3. خضر سیراب و من تشنه جگر در ظلمات

4. چون سکندر ز لب چشمهٔ حیوان محروم

5. آن نگینی که بدو بود ممالک بر پای

6. در کف دیو فتادست و سلیمان محروم

7. ای طبیب دل مجروح روا می‌داری

8. جان من خون شده از رنج و ز درمان محروم

9. خاشه چینان زمین روب سراپردهٔ انس

10. همه در بندگی و بنده ازینسان محروم

11. همچو پروانه نگر مرغ دل ریش مرا

12. بال و پر سوخته وز شمع شبستان محروم

13. ای مقیمان سر کوی سلاطین آخر

14. بنده تا کی بود از حضرت سلطان محروم

15. رحمت آرید برآن مرغ سحر خوان چمن

16. کو بماند ز گل و طرف گلستان محروم

17. عیب خواجو نتوان کرد اگرش جان عزیز

18. همچو یعقوب شد از یوسف کنعان محروم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بد و نیک هر گونه باید کشید
* ز هر تلخ و شوری بباید چشید
شعر کامل
فردوسی
* دانی که در شریعت ما کیست کشتنی
* بیگانه‌ای که هیچ نگشت آشنای تو
شعر کامل
فروغی بسطامی
* صائب به گریه کوش کن در زیر خاک نیست
* جز قطره های اشک چراغ دل دگر
شعر کامل
صائب تبریزی