خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 693

1. دو جان وقف حریم حرم او کردیم

2. و اعتماد از دو جهان بر کرم او کردیم

3. چون خضر دست ز سرچشمهٔ حیوان شستیم

4. تا تیمم بغبار قدم او کردیم

5. آنکه از درد دل خسته دلان آگه نیست

6. ما دوای دل غمگین بغم او کردیم

7. بی عنا و الم او نتوانیم نشست

8. ز آنکه عادت بعنا و الم او کردیم

9. آن همه نامه نوشتیم و جوابی ننوشت

10. گوئیا عقد لسان قلم او کردیم

11. زان جفا جوی ستمکاره نداریم شکیب

12. گر چه جان در سر جور و ستم او کردیم

13. اگر از سکهٔ او روی نتابیم مرنج

14. که فقیریم و طمع در درم او کردیم

15. پیش آن لعبت شیرین نفس از غایت شوق

16. جان بدادیم و تمنای دم او کردیم

17. یا رب آن خسرو خوبان جهان آگه بود

18. که چه فریاد بپای علم او کردیم

19. مردم دیدهٔ هندو وش دریائی را

20. خاک روب سر کوی خدم او کردیم

21. در دم صبح که خواجو ره مستان می‌زد

22. ای بسا ناله که بر زیر و بم او کردیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوشی که هیچ نشنید فریاد پادشاهان
* خواهد کجا شنیدن داد دل گدا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تیغش که چون بنفشه کبودی همی نمود
* در حال سرخی بَقَم و ارغوان‌ گرفت
شعر کامل
امیر معزی
* نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
* معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست
شعر کامل
سعدی