خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 779

1. به آفتاب جهانتاب سایه پرور تو

2. بتاب طره مهپوش سایه گستر تو

3. که من بمهر رخت ذره‌ئی جدا نشوم

4. گرم بتیغ زنی همچو سایه از بر تو

5. بخال خلدنشینت که روز و شب چو بلال

6. گرفته است وطن بر لب چو کوثر تو

7. که طوطی دل شوریده‌ام بسان مگس

8. دمی قرار نگیرد ز شور شکر تو

9. به لحظه‌ئیکه کشد تیغ تیز پیل افکن

10. دو چشم عشوه گر شیر گیر کافر تو

11. که همچو تشنه که میرد ز عشق آب حیات

12. بود دلم متعطش به آب خنجر تو

13. بدان خط سیه دود رنگ آتش پوش

14. که در گرفت بگرد مه منور تو

15. که من بروز و شب آشفته و پریشانم

16. از آن دو هندوی گردنکش دلاور تو

17. بخاک پای تو کانرا بجان و دل خواهد

18. که تاج سر کند آنکس که باشدش سر تو

19. که چون بخاک برند از در تو خواجو را

20. بهیچ باب نجوید جدائی از در تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عزتم بین که بر آرنده ی حاجات هنوز
* از لبم نام تو هنگام دعا نشنیده است
شعر کامل
عرفی شیرازی
* اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشب
* مهمان عزیز آمده در خانه‌ام امشب
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر ایوان ما سر به کیوان برست
* ازان بهرهٔ ما یکی چادرست
شعر کامل
فردوسی