خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 836

1. یا من قریرة مقلتی لقیاک غایة منیتی

2. تذکار وصلک بهجتی هذا نصیبی لیلتی

3. از تاب دل شب تا سحر لب خشک دارم دیده تر

4. آری چه تدبیر ای پسر هذا نصیبی لیلتی

5. گر همچو شمع انجمن آتش زنم در جان و تن

6. عیبم مکن ای سیمتن هذا نصیبی لیلتی

7. قلبی غریق فی الحوی روحی حریق فی النوی

8. قد ذبت فی نار الهوی هذا نصیبی لیلتی

9. در مدح سلطان جهان باشم چو شمع آتش زبان

10. زیرا که از دور زمان هذا نصیبی لیلتی

11. باشد دعایش کار من سودای او بازار من

12. مکتوب برطومار من هذا نصیبی لیلتی

13. هر شب که خواجو را ز غم گرینده یابی چون قلم

14. بر دفترش بینی رقم هذا نصیبی لیلتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گیاهی کز حریم خیمۀ لیلی دمد
* خورده آب از چشمه سارِ دیدۀ مجنون بُوَد
شعر کامل
جامی
* نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم
* اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو
* ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا
شعر کامل
مولوی