خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 880

1. ای رفته پیش چشمهٔ نوش تو آب می

2. چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می

3. فرخنده روز آنکه بروی تو هر دمش

4. طالع شود ز مطلع جام آفتاب می

5. اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل

6. آب فسرده را ز چه سازی نقاب می

7. تا کی کنم ز دیدهٔ می لعل در قدح

8. از گوهر قدح بنما لعل ناب می

9. حاجت بشمع نیست که بزم معاشران

10. روشن بود بتیره شب از ماهتاب می

11. هر چند گفته‌اند حکیمان که نافعست

12. محروریان آتش غم را لعاب می

13. ساقی ز دور ما قدحی چند در گذار

14. کز بسکه آتشست نداریم تاب می

15. چشمم نگر ز شوق تو قائم مقام جام

16. اشکم ببین ز لعل تو نایب مناب می

17. خواجو که هست بر در میخانه خاک راه

18. با او مگوی هیچ سخن جز زباب می


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مهر جمالش از دلِ ویرانه کی شود
* سودای شمع از سیر پروانه کی شود
شعر کامل
جامی
* چه با رنج باشی چه با تاج و تخت
* ببایدت بستن به فرجام رخت
شعر کامل
فردوسی
* شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
* که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
شعر کامل
حافظ