خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 910

1. جان پرورم گهی که تو جانان من شوی

2. جاوید زنده مانم اگر جان من شوی

3. رنجم شفا بود چو تو باشی طبیب من

4. دردم دوا شود چو تو درمان من شوی

5. پروانه وار سوزم و سازم بدین امید

6. کاید شبی که شمع شبستان من شوی

7. دور از تو گر چه ز آتش دل در جهنمم

8. دارم طمع که روضهٔ رضوان من شوی

9. مرغ دلم تذرو گلستان عشق شد

10. بر بوی آنکه لاله و ریحان من شوی

11. اکنون که خضر ظلمت زلف تو شد دلم

12. بگشای لب که چشمهٔ حیوان من شوی

13. چشمم فتاد بر تو و آبم ز سر گذشت

14. و اندیشه‌ام نبود که طوفان من شوی

15. چون شمع پیش روی تو میرم ز سوز دل

16. هر صبحدم که مهر درفشان من شوی

17. زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی

18. تعبیر خوابهای پریشان من شوی

19. می‌گفت دوش با دل خواجو خیال تو

20. کاندم رسی بگنج که ویران من شوی

21. وان ساعتت رسد که بر ابنای روزگار

22. فرمان دهی که بندهٔ فرمان من شوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
* بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
شعر کامل
مولوی
* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی
* برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
* تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
شعر کامل
سعدی