مسعود سعد سلمان_دیوانقصیده ها (فهرست)

شمارهٔ 70 - شکوه از کجروی زمانه

1. چون منی را فلک بیازارد

2. خردش بی خرد نینگارد

3. هر زمانی چو ریگ تشنه ترم

4. گر چه بر من چو ابر غم بارد

5. چون بیفسایدم چو مار غمی

6. بر دل من چو مار بگمارد

7. تا تنم خاک محنتی نشود

8. به دگر محنتیش بسپارد

9. اندر آن تنگیم که وحشت او

10. جان و دل را همی بیفشارد

11. راضیم گر چه هول دیدارش

12. دیده من به خار می خارد

13. کز نهیبش همی قضا و بلا

14. بر در او گذشت کم یارد

15. سقف این سمج من سیاه شبی است

16. که دو دیده به دوده انبارد

17. روز هر کس که روزنش بیند

18. اختری سخت خرد پندارد

19. گر دو قطره به هم بود باران

20. جز یکی را به زیر نگذارد

21. چشم ازو نگسلم که در تنگی

22. به دلم نیک نسبتی دارد

23. شعر گویم همی و انده دل

24. خاطرم جز به شعر نگسارد

25. این جهان را به نظم شاخ زند

26. هر چه در باغ طبع من کارد

27. از فلک تنگدل مشو مسعود

28. گر فراوان تو را بیازارد

29. بد میندیش سر چو سرو برآر

30. گر جهان بر سرت فرود آرد

31. حق نخفته ست بنگری روزی

32. که حق تو تمام بگزارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
* عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
شعر کامل
حافظ
* پروای سرد و گرم خزان و بهار نیست
* آن را که همچو سرو و صنوبر قبا یکی است
شعر کامل
صائب تبریزی
* زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
* شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی