محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 112

1. گر با توام ز دیدن غیرم گزیر نیست

2. ور دورم از تو خاطرم آرام‌گیر نیست

3. در هجر اینچنینم و در وصل آن چنان

4. خوش آن که هجر و وصل تواش در ضمیر نیست

5. بیمار دل به ترک تو صحبت‌پذیر نیست

6. اما بلاست اینکه نصیحت‌پذیر نیست

7. فرهاد رخم پرور چشم حقارتست

8. اما به دیدهٔ دل شیرین حقیر نیست

9. خسرو حریص تاختن رخش شور هست

10. اما حریف ساختن جوی شیر نیست

11. در زیر خنجر اجلش شکر واجب است

12. صیدی که او بقید محبت اسیر نیست

13. در سینهٔ خار اشارات او به غیر

14. زخمیست محتشم که کم از زخم‌تیر نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در بوستان حریفان مانند لاله و گل
* هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
شعر کامل
حافظ
* همچنان طفلی که در وحشت سرایی مانده است
* دل درون سینه ام بی طاقتی ها می کند
شعر کامل
رهی معیری
* زمین آمد از سم اسپان به جوش
* به ابر اندر آمد فغان و خروش
شعر کامل
فردوسی