محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 113

1. با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست

2. که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست

3. مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ

4. رشته‌ای برپای این گنجشک نوپرواز نیست

5. ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست

6. دشت پر صید و خطا در شست صیدانداز نیست

7. کرده از بی‌اختیاریهای مستی امشبم

8. مخزن رازی که خود هم محرم آن راز نیست

9. بس که دل گم گشته در نخجیرگاه دلبران

10. نیست گنجشکی که رد چنگال صد شهباز نیست

11. عشوه می‌خواهد به آن بزمم کشاند مو کشان

12. ناز می‌گوید مرو زحمت مکش در باز نیست

13. محتشم فریاد میکن تا به تن آرد که هست

14. داد زن چندان که گوش کس برین آواز نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم
* نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم
شعر کامل
عرفی شیرازی
* گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ
* تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
شعر کامل
حافظ
* همراه من مباش که غیرت برند خلق
* در دست مفلسی چو ببینند گوهری
شعر کامل
سعدی