محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 139

1. به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت

2. به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت

3. ازین بهتر نمی‌دانم طریق مهربانی را

4. که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت

5. توانم آن زمان در عشق لاف دردمندی زد

6. که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت

7. خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد

8. اجل در قبض جان تن مضطرب من در تماشایت

9. چو روز مرگ دوزندم کفن بهر سبکباری

10. روان کن جانب من تاری از جعد سمن سایت

11. چو روی منکران عشق در محشر سیه گردد

12. نشان رو سفیدیهای ما بس داغ سودایت

13. چه مردم کش نگاهست این که جان محتشم بادا

14. بلا گردان مژگان سیاه و چشم شهلایت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار
* بر بساط سبزه و گل سایهٔ پروانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* به رنگ و بوی جهان دل منه که وقت رحیل
* خزان نگار به دست چنار می بندد
شعر کامل
صائب تبریزی
* سرود مجلس جمشید گفته‌اند این بود
* که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ