محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 147

1. اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج

2. بی درد را به نعمت درمان چه احتیاج

3. در قتل من که ریخته جسمم ز هم مکوش

4. کشتی چو شد شکسته به طوفان چه احتیاج

5. نخل توام به سعی مربی ثمر مبخش

6. خودرسته را به خدمت دهقان چه احتیاج

7. کی زنده دم تو کشد منت مسیح

8. پاینده را به چشمهٔ حیوان چه احتیاج

9. از لعبتان چین به خیال تو فارغیم

10. تا جان بود به صورت بی‌جان چه احتیاج

11. بعد طریق کعبهٔ مقصد ز قرب دل

12. چون بسته شد به بستن پیمان چه احتیاج

13. بهر ثبوت عشق چو در بزم منکران

14. دل چاک شد به چاک گریبان چه احتیاج

15. پیش ضمیر دلبر ما فی‌الضمیر دان

16. اظهار کردن غم پنهان چه احتیاج

17. در فقر چون عزیزی و خواری مساویند

18. درویش را به عزت سلطان چه احتیاج

19. چون دیگریست قاضی حاجات محتشم

20. مور ضعیف را به سلیمان چه احتیاج


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
* همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
شعر کامل
سعدی
* ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد
* یک باره سمن برگ به شمشاد نهان‌کرد
شعر کامل
امیر معزی
* من غلام نظر آصف عهدم کو را
* صورت خواجگی و سیرت درویشان است
شعر کامل
حافظ