محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 15

1. ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را

2. پشت به چشم تو گرم قافلهٔ ناز را

3. روز جزا تا رود شور قیامت به عرش

4. رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را

5. نرگس مردم کشت ننگرد از گوشه‌ای

6. تا نستاند به ناز جان نظر باز را

7. شعلهٔ بازار قتل پست شود گر کنی

8. نایب ترکان چشم صد قدر انداز را

9. حسن تو در گل نهاد پای ملک بر فلک

10. بس که نهادی بلند پایهٔ اعجاز را

11. چشم سخنگوی کرد کار زبان چون رقیب

12. منع نمود از سخن آن بت طناز را

13. دید که خاصان تمام آفت جان منند

14. داد به پیک نظر قاصدی راز را

15. یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش

16. دیده که جوینده بود عشوهٔ ممتاز را

17. تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد

18. پرده در محتشم نرگس غماز را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون صدف هرکس که دندان بر سر دندان نهد
* سینه اش بی گفتگو گنجینه دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنینست رسم سرای کهن
* سرش هیچ پیدا نبینی ز بن
شعر کامل
فردوسی
* انصاف نباشد که من خسته رنجور
* پروانه او باشم و او شمع جماعت
شعر کامل
سعدی