محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 161

1. تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد

2. ناچار ترک او دل بی‌اختیار داد

3. تا او قرار داد که نبود جدا ز غیر

4. غیرت میان ما به جدائی قرار داد

5. من خود خراب از می حرمان شدم رقیب

6. داد طرب به مجلس آن میگسار داد

7. من بار راه هجر کشیدم جهان

8. او غیر را به بارگه وصل بار داد

9. من کلفت خمار کشیدم بناخوشی

10. او غیر را ز وصل می خوش گوار داد

11. آن پر خلاف وعده مرا بهر قتل نیز

12. صد انتظار داد ازین انتظار داد

13. گو محتشم به خواب عدم رو که دیگری

14. پاس درش بدیدهٔ شب زنده‌دار داد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون طبیب عاشقانی گه گه این دل خسته را
* پرسشی می‌کن که بیمار و خراب افتاده است
شعر کامل
هلالی جغتایی
* اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان
* که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
* ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
شعر کامل
صائب تبریزی