محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 17

1. شب که ز گریه می‌کنم دجله کنار خویش را

2. می‌افکنم به بحر خون جسم نزار خویش را

3. باد سمند سر گشت بر تن خاکیم رسان

4. پاک کن از غبار من راهگذار خویش را

5. بر سردار چون روم بار تو بر دل حزین

6. در گذرانم از ثریا پایهٔ دار خویش را

7. در دل خاک از غمت آهی اگر برآورم

8. شعلهٔ آتشی کنم لوح مزار خویش را

9. ای همه دم ز عشوه‌ات ناوک غمزه در کمان

10. بهر خدا نوازشی سینهٔ فکار خویش را

11. گر نکشیدی آن صنم زلف مسلسل از کفم

12. بند به پا نهادمی صبر و قرار خویش را

13. محتشم از تو جذبه‌ای می‌طلبم که آوری

14. بر سر من عنان کشان شاه سوار خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
* بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
شعر کامل
سعدی
* ناخن من آبروی تیشه فرهاد ریخت
* آه اگر شیرین به چشم کوهکن بیند مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب
* همیشه خانه خراب هوای خویشتنم
شعر کامل
صائب تبریزی