محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 212

1. ای گل به کس این خوبی بسیار نمی‌ماند

2. دایم گل رعنایی بر بار نمی‌ماند

3. مگذار که نا اهلان چینند گل رویت

4. کز نار چو گل چینند جز خار نمی‌ماند

5. می گرچه کمست امشب گر یار شود ساقی

6. از مجلسیان یک تن هوشیار نمی‌ماند

7. که مه به تو می‌ماند خوئی که کنون داری

8. فرداست که در کویت دیار نمی‌ماند

9. ای دم به دم از چشمت آثار ستم پیدا

10. تا می‌نگری از ما آثار نمی‌ماند

11. بیمار تو را هر بار در تن نفسی می‌ماند

12. پاس نفسش میدار کاین یار نمی‌ماند

13. چون محتشم از وصفت خاموش نمی‌مانم

14. تا تیغ زبان من از کار نمی‌ماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست
* زیرا که شاه خوبان امروز در میانست
شعر کامل
مولوی
* دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
* و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
شعر کامل
حافظ
* گفت و گو آیین درویشی نبود
* ور نه با تو ماجراها داشتیم
شعر کامل
حافظ