محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 223

1. چون باز خواهد کز طلب جوینده را دور افکند

2. از لن‌ترانی حسن هم آوازه در طور افکند

3. یارب چه با دلها کند محجوب خورشیدی که او

4. در پیکر کوه اضطراب از ذره‌ای نور افکند

5. چون بی خطر باشد کسی از شهسوار عشق وی

6. کو بر فرس ننهاده زین در عالمی شور افکند

7. بی شک رساند تیر خود آن گل رخ زرین کمال

8. گر در شب از یک روزه ره در دیدهٔ مور افکند

9. خوش بود گر از دل رسد حرف اناالحق بر زبان

10. غیرت به جرم کشف را ز آتش به منصور افکند

11. با ساقی ار نبود نهان کیفیت دیگر چه سان

12. آتش درین افسردگان از آب انگور افکند

13. بهر چه سر عشق را با بی‌بصر گوید کسی

14. بیهوده کس دارو چرا در دیده کور افکند

15. هرسو چراغی محتشم افروزد از رخسارها

16. یک شمع چون در انجمن پرتو به جمهور افکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
* کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* وجود ظاهرم تا چند بینی
* که اطلس‌هاست اندر برگ توتی
شعر کامل
مولوی
* کاکل مشکین تو غالیه برنسترن
* سنبل پرچین تو سلسله بر ارغوان
شعر کامل
خواجوی کرمانی