محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 30

1. درهمی گرم غضب کرده نگاه که تو را

2. شعله‌ای آتشی افروخته آه که تو را

3. در پیت رخش که گرمست که غرق عرقی

4. عصمت افکنده در آتش به گناه که تو را

5. می‌رسی مظطرب از گر دره‌ای یوسف حسن

6. دهشت آورده دوان از لب چاه که تو را

7. می‌نماید که به قلبی زده‌ای یک تنه وای

8. در میان داشته آشوب سپاه که تو را

9. تیره رنگست رخت یارب از الایش طبع

10. کرده آئینهٔ خود رنگ سیاه که تو را

11. کز پناهت نشدی پاس خدا ای غافل

12. کوشش هرزه کشیدی به پناه که تو را

13. گر نه در محتشم آتش زده بی‌راهی تو

14. شده آه که بلند و زده راه که تو را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شد کاسه دریوزه همه ناف غزالان
* تا نکهت آن زلف به صحرای ختن رفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
* و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود
شعر کامل
حافظ
* هشیار به هنگامۀ محشر نتوان رفت
* ای کاش که از سایۀ تاکم گذرانند
شعر کامل
حزین لاهیجی