محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 314

1. دل در بدن کباب و مرا دیده تر هنوز

2. تن غرق آب و آتش و دل پرشرر هنوز

3. بسمل شدم به تیغ تو چون مرغ دم به دم

4. گرد سر تو از سر خد بی‌خبر هنوز

5. بنیاد عمر شد متلاشی و از وفا

6. دست تلاش من به غمت در کمر هنوز

7. آثار صبح حشر نمود و فلک نه شست

8. روی شب مرا به زلال سحر هنوز

9. روزی که خار تربت من گل دهد مرا

10. باشد ز خار تو خون در جگر هنوز

11. راز دلم ز پرده سراسر برون فتاد

12. این اشگ طفل مشرب من پرده در هنوز

13. طوفان بحر هجر نشست و بسی گذشت

14. وز خوف جان محتشم اندر خطر هنوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فتنه برانگیخت دل خون شهان ریخت دل
* با همه آمیخت دل گر چه جدا می‌رود
شعر کامل
مولوی
* من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
* کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
شعر کامل
سعدی
* هر دو عالم قیمت خود گفته ای
* نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی