محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 317

1. ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز

2. انجام دور حسن تو آغاز رستخیز

3. جولانی تو راست که جولان ز لعب تو

4. صد رستخیز خاسته از هر نشست و خیز

5. هر روز می‌کند ز ره دعوی آفتاب

6. کشتی حسن با تو قدر لیک در گریز

7. داده خواص نافه به ناف زمین هوا

8. هرگه به جنبش آمده آن زلف مشگبیز

9. دانی که چیست دوستی و کوشش وصال

10. با جان خود خصومت و با بخت خود ستیز

11. تلخی صبر گفت ولی کرد آشکار

12. عذری ز پی بجنبش لبهای شهد ریز

13. هرچند آتشش بود افسرده محتشم

14. او تیز می‌کند به نگه‌های تیز تیز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
* بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
شعر کامل
حافظ
* آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
* خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* صاف چون آیینه می باید شدن با خوب و زشت
* هیچ چیز از هیچ کس در دل نمی باید گرفت
شعر کامل
صائب تبریزی