محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 318

1. بزم کین آرا و در ساغر می بیداد ریز

2. کامران بنشین و در کام من ناشاد ریز

3. گر ز من دارد دلت گردی پس از قتلم بسوز

4. بعد از آن خاکسترم در ره گذار باد ریز

5. جرعه‌ای زان می که شیرین بهر خسرو کرده صاف

6. ای فلک کاری کن و در کاسهٔ فرهاد ریز

7. روز قسمت به اسحاب تربیت یارب که گفت

8. کاین همه باران رد بر اهل استعداد ریز

9. ای دل آن بی رحم چون فرمان به خونریزت دهد

10. زخم او بنما و خون از دیدهٔ جلاد ریز

11. ای سپهر از بهر تاب آوردن این سلسله

12. روبنای نو نه و طرح نوی بنیاد ریز

13. در حرم گر پا نهی آید ندا کای آسمان

14. خون صید این زمین در پای این صیاد ریز

15. خفته در پای گل آن سرو ای صبا در جنبش آ

16. گل ز شاخ آهسته بیرون آر و بر شمشاد ریز

17. مس بود اکسیر را قابل نه آهن محتشم

18. رو تو نقد خویش را در کوره حداد ریز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آفتاب از بیم آن کین جرم را نسبت بدوست
* همچو کلکت زرد شد بر گنبد نیلوفری
شعر کامل
انوری
* بر چهره من آنچه سفیدی کند نه موست
* گردی است مانده بررخم از رهگذار عمر
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
* که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
شعر کامل
حافظ