محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 447

1. تو به زور حسن ایمن مشو از سپاه آهم

2. که من ضعیف پیکر ملک قوی سپاهم

3. شه چار رکن عشقم که به چار سوی غیرت

4. ز سیه گلیم محنت زده‌اند بارگاهم

5. نه هوای سربلندی نه خیال ارجمندی

6. نه سراسری و خرگه نه غم سرو کلاهم

7. ز هجوم وحشیانم شده متفق سپاهی

8. که ز خسروی چو مجنون به ستیزه باج خواهم

9. ز جنون فزود هردم چو بلای ناگهانی

10. در و دشت در حصارم دد و دام در پناهم

11. زده سر ز باغ رویت چه گیاه خوش نسیمی

12. که گل جنون شکفته ز نسیم آن گیاهم

13. ز تو محتشم چه پنهان که دگر به قصد ایمان

14. ز بتان نامسلمان صنمی زده است راهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در باغ بنفشه را شرف زان افزود
* کو حلقه به گوش زلف تو خواهد بود
شعر کامل
خاقانی
* زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد
* که دو صد خون به دل محرم و بیگانه نکرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* در گشاد کار خود مشکل گشایان عاجزند
* شانه نتواند گشودن طره شمشاد را
شعر کامل
صائب تبریزی