محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 490

1. ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من

2. چو ریگ از هم بپاشد کوه اگر باشد به جای من

3. به قدر عشق اگر در حشر یابد مرتبت عاشق

4. بود بر دوش مجنون در صف محشر لوای من

5. شود مجنون ز لیلی منفعل فرهاد از شیرین

6. چو با مهر تو سنجد داور محشر وفای من

7. شود دوزخ سراسر حرف من گر عشق خوبان را

8. گنه داند خدا وانگه به فعل آرد جزای من

9. اگر در وادی وصلش بنودی یک جهان درمان

10. مرا تنها جهانی درد کی دادی خدای من

11. ز بس کز عاشقی پا در کلم ممکن نمی‌دانم

12. که بیرون آید از گل روز محشر نیز پای من

13. زهر چشمی شود صد چشمه خون محتشم جاری

14. چو افتد در میان روز قیامت ماجرای من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
* آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد
شعر کامل
سلمان ساوجی
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* ز خون خاک دریا شد و دشت کوه
* ز بس کشته افگنده از هر گروه
شعر کامل
فردوسی