محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 496

1. دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین

2. دلم به غمزه آن رفت و دین به عشوهٔ این

3. یکی ز غایت عرفان گلیست پرده‌گشا

4. یکی ز عین حیا غنچه است پرده‌نشین

5. یکی به کام حریفان نموده خنده ز لب

6. یکی به عارض تابنده همچو در ثمین

7. یکی به عارض تابنده رشک ماه فلک

8. یکی به قامت رعنا بلای روی زمین

9. یکی ز طره سرچین نموده مشگ ختا

10. یکی ز عقده گیسو گشوده ناقه چین

11. یکی به قصد من از ابروان کشیده کمان

12. یکی چو چشم خود از گوشه‌ها گشوده کمین

13. ز دست هر دو دل محتشم شکاف شکاف

14. گهی به تیغ عداب و گهی به خنجر کین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در خور ما تلخکامان نیست تشریف وصال
* از شکر بادام تلخ ما نظر پوشیده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
* گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
شعر کامل
حافظ
* سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
* حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
شعر کامل
سعدی