محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 501

1. بر رخ به قصد دل منه زلف دو تا را بیش از این

2. در کشور خود سرمده خیل بلا را بیش از این

3. صد ره شکست ای رشک مه حسنت دل و دین را سیه

4. برطرف مه طرف کله مشکن خدا را بیش از این

5. دل کرده ساز ای نوش لب در وعده قانونی عجب

6. گر داری آهنگ طرب بنواز ما را بیش از این

7. نخل ترت در پیرهن چون نیکشر شد پرشکن

8. محکم مبند ای سیمتن بند قبا را بیش از این

9. میدان ظلم از اشک ما شد جای لغزشهای پا

10. جولان مده بهر خدا رخش جفا را بیش از این

11. ای دل که می‌آمد روان تیرش ز قدرت بر نشان

12. ترسم نداری در کمان تیر دعا را بیش از این

13. پرسان ز حال محتشم هستی ولی بسیار کم

14. پرسند ارباب کرم حال گدا را بیش از این


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی
* سر زلف تو نباشد، سر زلف دیگر
* از برای دل ما قحط پریشانی نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* جمال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط
* که خارهای مغیلان حریر می‌آید
شعر کامل
سعدی