محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 511

1. آن منتظر گدازی چشم سیاه او

2. جانیست در تن نگه گاه‌گاه او

3. خوش کامرانیست در اثنای قهر و خشم

4. دیدن به دست میل عنان نگاه او

5. در عین بسملم در انکار اگر زند

6. من با سر بریده شوم خود گواه او

7. هست از سر بریده او یک رهم امید

8. جنبیدن لبی که شود عذرخواه او

9. آن رتبه کو که بی‌حرکت سازم از دعا

10. دست فرشته‌ای که نویسد گناه او

11. الماس ریزه ریخته در چشم غیرتم

12. هر برگ گل که ریخته در خوابگاه او

13. او گرد غم فشانده ز حرمان به روی من

14. من خاک کوچه رفته ز مژگان ز راه او

15. زلفش سپاه خسرو حسنست وین عجب

16. کاسباب قوت است شکست سپاه او

17. منشین ز سوز محتشم ایمن که بر فلک

18. داغیست هر ستاره‌ای از دود آه او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد
* مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد
شعر کامل
مولوی
* گرمم ز آتش دل زان سان که گر درین تب
* پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
شعر کامل
جامی
* بیخودان از جستجو در وصل فارغ نیستند
* قمری از حیرت همان کوکو زند در پای سرو
شعر کامل
صائب تبریزی