محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 544

1. قلم نسخ بران بر ورق حسن همه

2. کاین قلمرو به تو داده است خدا یک قلمه

3. زان دو هندوی سیه مست که مردم فکنند

4. تیغ هندیست نگاه تو ولیکن دو دمه

5. خوش‌تر از عشرت صد سالهٔ هشیارانست

6. با می صاف دو ساله طرب یک دو مه

7. از دم ناصح واعظ دلم اندر چاهیست

8. که ز یک سوی سموم است وز یک سوی دمه

9. رهزنان در صدد غارت و خوبان غافل

10. گرگ بیداز ز هر گوشه و در خواب رمه

11. دم نزع است وز شوق کلمات تو مرا

12. یک نفس بیش نمانده است بگو یک کلمه

13. محتشم فتنه قوی دست شد آن دم که نهاد

14. زلف نو سلسله‌اش سلسله بر پای همه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کیست در این شهر که او مست نیست
* کیست در این دور کز این دست نیست
شعر کامل
مولوی
* من خراباتیم و عاشق و دیوانه و مست
* بیشتر زین چه حکایت بکند غمازم
شعر کامل
سعدی
* اگر کوه گناه ما به محشر سایه اندازد
* نبیند هیچ مجرم روی خورشید قیامت را
شعر کامل
صائب تبریزی