محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 554

1. کاش یارم از ستم دایم مکدر داشتی

2. یا دلم تاب فراق آن ستمگر داشتی

3. کاشکی هرگز از آن گل نامدی بوی وفا

4. یا چو رفتی مرغ دل فریاد کمتر داشتی

5. کاشکی زان پیش کان شمع از کنار من رود

6. ضربت شمشیر مرگم از میان برداشتی

7. آن که رفت و یاد خلق او مرا دیوانه ساخت

8. کاشکی خوی پری رویان دیگر داشتی

9. تن که بر بستر ز درد هجر او پهلو نهاد

10. کاش از خشت لحد بالین و بستر داشتی

11. محتشم کز درد دوری خاک بر سر می‌کند

12. وه چه بودی گر اجل را راه بر سر داشتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باد گیسوی درختان چمن شانه کند
* بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار
شعر کامل
سعدی
* رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
* وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
شعر کامل
حافظ
* طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم
* ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم
شعر کامل
خاقانی