محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 569

1. از بهر حسرت دادنم هر لحظه منشین با کسی

2. اوقات خود ضایع مکن بر رغم چون من ناکسی

3. از شوخیت بر قتل خود دارم گمان اما کجا

4. پروای این ناکس کند مثل تو بی‌پروا کسی

5. اقبال و ادبارم نگر کامشب به راهی این پسر

6. تنها دچارم گشت و من همراه بودم با کسی

7. با غیر اگر عمری بود پیدا نگردد هیچ کس

8. یک دم به من چون برخورد در دم شود پیدا کسی

9. با آن که خار غیرتم در پا بود از پی دوم

10. در راه چون همره شود با آن گل رعنا کسی

11. سر در خطر تن در عنا دل در گروجان در بلا

12. فکر سلامت چون کند با این ملامت‌ها کسی

13. داری ز شیدا گشتگان رسوا بسی در دشت غم

14. در سلگ ایشان محتشم رسواتر از رسوا کسی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست رغبت کس نمی سازد به سوی من دراز
* چون گل پژمرده برروی مزارافتاده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
* کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
* پسته را دل می شود خون تا لبی خندان کند
شعر کامل
صائب تبریزی