محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 58

1. این چه چوگان سر زلف و چه گوی ذقن است

2. این چه ترکانه قباپوشی و لطف بدن است

3. این چه ابروست که پیوسته اشارت فرماست

4. وین چه چشمست که با اهل نظر در سخنست

5. این چه خالست که قیمت شکن مشک ختاست

6. وین چه جعد است که صد تعبیه‌اش در شکنست

7. این چه رخشنده عذار است که از پرتو آن

8. آه انجم شررم شمع هزار انجمن است

9. این چه غمزه است که چشم تو ز بی‌باکی او

10. مست و خنجر کش و عاشق کش مردم فکنست

11. وای برجان اسیران تو گر دریابند

12. از نگه کردنت آن شیوه که مخصوص منست

13. محتشم تا بودت جان مشو از دوست جدا

14. کاین جدائی سبب تفرقهٔ جان و تن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
* من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن
شعر کامل
سعدی
* من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
* رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
* فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
شعر کامل
حافظ