محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 34

1. به خوبی ذره‌ای بودی چه در کوی تو جا کردم

2. به دامن گرم آتشپاره‌ای اما خطا کردم

3. منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی

4. تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم

5. تو خود آئینه‌ای بودی ولی ماه جمالت را

6. من از فیض نظر آئینهٔ گیتی نما کردم

7. بلای خلق بودی اول ای سرو سهی بالا

8. منت آخر بلائی از بلاهای خدا کردم

9. نبود از صدق روی اهل حاجت در تو بی‌پروا

10. تو را من از توجه قبله حاجت روا کردم

11. خریداران ز قحط حسن می‌گشتند گرد تو

12. تو را من از عزیزی یوسف مصر صفا کردم

13. کنون او ذوق دارد محتشم از کردهای من

14. من انگشت تاسف می‌گزم که اینها چرا کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
* در سایه گلی که بود خوابگاه تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* با همه مشک‌فشانی نتواند سنبل
* که خم زلف تو را بیند و تابی نزند
شعر کامل
هلالی جغتایی
* بامداد آن لعبت خوش لب ز بهر بوی خوش
* چون گلاب پارسی بر زلف مشک‌آگین زند
شعر کامل
امیر معزی