مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1079

1. بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور

2. وز برای جان خود که می‌دهی وانگه به زور

3. می‌ستانی از خسان تا وادهی ده چارده

4. در هوای شاهدی و لقمه‌ای ای بی‌حضور

5. آن سبدکش می‌کشد آن لقمه‌ها را تون به تون

6. می‌دواند مرده کش مر شاهدت را گور گور

7. لقمه‌ات مردار آمد شاهدت هم مرده‌ای

8. در میان این دو مرده چون نمی‌باشی نفور

9. چشم آخر را ببند و چشم آخر برگشا

10. آخر هر چیز بنگر تا بگیرد چشم نور


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای مسلمانان به فریادم رسید
* کان فلانی بی‌وفایی می‌کند
شعر کامل
سعدی
* چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟
* ز استخوان چند کسی ناز طباشیر کشد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را
* به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
شعر کامل
حافظ