مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1245

1. آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش

2. و آنک می‌کرد او کرانه در میان آوردمش

3. آنک عشوه کار او بد عشوه‌ای بنمودمش

4. و آنک از من سر کشیدی کشکشان آوردمش

5. آنک هر صبحی تقاضا می‌کند جان را ز من

6. از تقاضا بر تقاضا من به جان آوردمش

7. جان سرگردان که گم شد در بیابان فراق

8. از بیابان‌ها سوی دارالامان آوردمش

9. گفت جان من می‌نیایم تا بننمایی نشان

10. کو نشان کو مهر سلطان من نشان آوردمش

11. مهربانی کردن این باشد که بستم دست دزد

12. دست بسته پیش میر مهربان آوردمش

13. چونک یک گوشه ردای مصطفی آمد به دست

14. آنک بد در قعر دوزخ در جنان آوردمش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
* که من او را ز محبان شما می‌بینم
شعر کامل
حافظ
* چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان
* دل از انتظار خونین دهن از امید خندان
شعر کامل
سعدی
* ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
* غیرت نیاورد که جهان پربلا کند
شعر کامل
حافظ