مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1595

1. سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم

2. عالمی برهم زدیم و چست و بیرون تاختیم

3. چون براق عشق عرشی بود زیر ران ما

4. گنبدی کردیم و سوی چرخ گردون تاختیم

5. عالم چون را مثال ذره‌ها برهم زدیم

6. تا به پیش تخت آن سلطان بی‌چون تاختیم

7. فهم و وهم و عقل انسان جملگی در ره بریخت

8. چونک از شش حد انسان سخت افزون تاختیم

9. چونک در سینور مجنونان آن لیلی شدیم

10. سرکش آمد مرکب و از حد مجنون تاختیم

11. نفس چون قارون ز سعی ما درون خاک شد

12. بعد از آن مردانه سوی گنج قارون تاختیم

13. دشت و هامون روح گیرد گر بیابد ذره‌ای

14. ز آنچ ما از نور او در دشت و هامون تاختیم

15. بس صدف‌های چو گوهر زیر سنگی کوفتیم

16. تا به سوی گنج‌های در مکنون تاختیم

17. سوی شمع شمس تبریزی به بیشه شیر جان

18. بوده پروانه نپنداری که اکنون تاختیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
* برگها را می کند باد خزان از هم جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* همین بس شاهد یکرنگی معشوق با عاشق
* که بلبل عاشق است و گل گریبان پاره می سازد
شعر کامل
صائب تبریزی
* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ