مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1869

1. رو مذهب عاشق را برعکس روش‌ها دان

2. کز یار دروغی‌ها از صدق به و احسان

3. حال است محال او مزد است وبال او

4. عدل است همه ظلمش داد است از او بهتان

5. نرم است درشت او کعبه‌ست کنشت او

6. خاری که خلد دلبر خوشتر ز گل و ریحان

7. آن دم که ترش باشد بهتر ز شکرخانه

8. وان دل که ملول آید خوش بوس و کنار است آن

9. وان دم که تو را گوید والله ز تو بیزارم

10. آن آب خضر باشد از چشمه گه حیوان

11. وان دم که بگوید نی در نیش هزار آری

12. بیگانگیش خویشی در مذهب بی‌خویشان

13. کفرش همه ایمان شد سنگش همه مرجان شد

14. بخلش همه احسان شد جرمش همگی غفران

15. گر طعنه زنی گویی تو مذهب کژ داری

16. من مذهب ابرویش بخریدم و دادم جان

17. زین مذهب کژ مستم بس کردم و لب بستم

18. بردار دل روشن باقیش فرو می خوان

19. شمس الحق تبریزی یا رب چه شکرریزی

20. گویی ز دهان من صد حجت و صد برهان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
* کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت
* نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
شعر کامل
سعدی
* گر مرید پیر دیری خرقه خمری کن بمی
* زشت باشد دلق نیلی و شراب لعل فام
شعر کامل
خواجوی کرمانی