مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1874

1. از آتش روی خود اندر دلم آتش زن

2. و آتش ز دلم بستان در چرخ منقش زن

3. ای جان خوش ساده از اصل ملک زاده

4. هر جا که روی خوش رو هر دم که زنی خوش زن

5. ای جسم تو را از جان گر فرق کند جانم

6. شمشیر به کف داری بر تارک فرقش زن

7. ای طره پربندت بگشاده گره‌ها را

8. این یک گره دیگر بر زلف مشوش زن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی
* اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب
* ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق پیری است که ساغر زده‌ایم از کف او
* عقل طفلی است که دانا شده در مکتب ما
شعر کامل
فروغی بسطامی