مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 189

1. آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ

2. چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ

3. ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر

4. ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ

5. چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی

6. از پا و سر بریدی بی‌پا و سر به رقص آ

7. تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی

8. گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ

9. از عشق تاجداران در چرخ او چو باران

10. آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر به رقص آ

11. ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته

12. رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ

13. در دست جام باده آمد بتم پیاده

14. گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ

15. پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد

16. یوسف ز چاه آمد ای بی‌هنر به رقص آ

17. تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد

18. هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ

19. کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی

20. کای بی‌خبر فنا شو ای باخبر به رقص آ

21. طاووس ما درآید وان رنگ‌ها برآید

22. با مرغ جان سراید بی‌بال و پر به رقص آ

23. کور و کران عالم دید از مسیح مرهم

24. گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ

25. مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است

26. اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند
* که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
شعر کامل
حافظ
* ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
* بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز
شعر کامل
محتشم کاشانی
* شود به دولت او خاک شوره مهر گیا
* شود ز هیبت او سنگ خاره خاکستر
شعر کامل
انوری