مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1895

1. بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان

2. خوردم دغل گرم تو چون عشوه پرستان

3. دی عهد نکردی بروم بازبیایم

4. سوگند نخوردی که بجویم دل مستان

5. گفتی که به بستان بر من چاشت بیایید

6. رفتی تو سحرگاه و ببستی در بستان

7. ای عشوه تو گرمتر از باد تموزی

8. وی چهره تو خوبتر از روی گلستان

9. دانی که دغل از چو تو یاری به چه ماند

10. در عین تموزی بجهد برق زمستان

11. گر زانک تو را عشوه دهد کس گله کم کن

12. صد شعبده کردی تو یکی شعبده بستان

13. بر وعده مکن صبر که گر صبر نبودی

14. هرگز نرسیدی مدد از نیست بهستان

15. ور نه بکنم غمز و بگویم که سبب چیست

16. زان سان که تو اقرار کنی که سبب است آن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گردون دهان شیر ز خوی پلنگ توست
* با کاینات صلح کن آنگه صفا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه چنان گشت پریشان دل صد پاره من
* که به شیرازه آن زلف توان بست به هم
شعر کامل
صائب تبریزی
* بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
* خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد
شعر کامل
مولوی